کابوس
دیشب از وقتی که مثلا خوابیدم تا صبح چند باری بیدار شدم ، هر دفعه هم با دیدن همون کابوسای همیشیگی و ادامه دار. هر سری که بیدار میشم درد ناشی از اتفاقایی که تو کابوسم جریان داره رو حس میکنم. اونقدر انرژی گیره که صبح کل بدنم کوفته و خسته بود ، اعصابمم که تعریفی نداشت. همیشه کل روزمو خراب میکنه .توی تمام این کابوسا دنبال یه گمشده م ، یه ادم که نمیدونم کیه و کجاست و اصلا برای چی دنبالش میگردم. فضاهایی که میبینم ترسناکن و من تنهام . گشتن ، فرار کردن ، درد و زخم جزیی از این کابوسا هستن. هر چند وقت یه بار سراغم میان ، قبلا فک کنم یه پستی داشتم در مورد یه خوابی که میبینم با فضایی تکراری ، مثل یه فیلم که هر دفعه پخش میشه. کابوسی وحشتناک و آزار دهنده که کسی که نمیشناسمش بطرز وحشیانه ای منو میکشه ؛ حس تنفر و قساوتش رو توی خواب کامل حس میکنم و وقتی بیدار میشم ساعتها همراهمه. از صبح کلافه م ، 3 تا از انگشتامم سوزوندم حواسم نبود روی شعله ی روشنه در قابلمه رو برداشتم . آشفتگی ذهنی ، ناخودآگاهی که ریشه ی این کابوسا رو میشه اونجا پیدا کرد و منی که دلم میخواد از دست این کابوسا خلاص شم و کابوس که میتونه جاشو به یه بوس بده!
- ۹۴/۰۸/۰۱