خیانت
يكشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۳ ب.ظ

خیانت واژه ای که بیشتر از اونکه حس تنفرمو بیدار کنه منو میترسونه. یجور ضعف مقابلش دارم ، شاید اینم دلیلش این باشه که من یه خیانت دیده ام! کسی که خیانت میبینه دچار حسای متفاوتی میشه ،درسته خیانت اصلا و ابدا توجیه پذیر نیست حتی با وجود کم گذاشتنا و مشکلات ، چون منطقیش اینه که طرفی که داره اذیت میشه مستقیم حرفشو بزنه و از رابطه خارج شه و دست به این حرکت بزدلانه ی زیر آبی رفتن نزنه! اما بازم این حسا سراغ ادم میان ، اینکه ایراد از خود منه که طرف مقابل اینکارو کرده ، اینکه انتخابم اشتباه بوده ، اینکه مورد سو استفاده قرار گرفتم و حس حماقت بهم دست میده و... . وقتی از هر جهتی نگاه میکنی و حتی خودتو جای طرف مقابل هم میذاری باز به این نتیجه میرسی که پست ترین و رذیلانه ترین کاری که یه آدم میتونه بکنه خیانته ، اونجاس که ایمان میاری اخلاقیات سقوط کرده و توی یه کثافت خونه ی بزرگ زندگی میکنی و با یه عده لاشی همزیستی! دیگه کار از منجی بودن گذشته فقط باید حواست باشه که گوشه لباست بهشون نخوره!
وقتی خیانت نمیکنی قبل از اینکه دلیلش تعهد به دیگری باشه ، تعهد و ارزش قایل شدن برای خودته. وقتیم میتونی بگی من خیانت نکردم که در موقعیتش باشی و ازش رد شی وگرنه همه تو یه اتاق دربسته پاک می مونن!
ریشه یابی این پدیده خیلی وسیعه ، دلایل انجامش و حتی پذیرشش ، اینکه ما در کدوم سمت ماجرا باشیم در علم روانشناسی براش یه جوابایی پیدا میشه .
متاسفانه اونچیزی که آزار دهنده س عادی جلوه دادنشه که اینروزا با بسته بندیا و تحلیلای شیک جلو رومون قرار گرفته!
لازمه بگم خیانت انواع مختلفی داره ، من اینجا صرفا خیانت عاطفی - جنسی منظورم بود.
- ۹۴/۰۷/۱۹