حس هفتم

حمام!

پنجشنبه, ۱۲ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۱۸ ب.ظ

اولین و اخرین باری که رفتم حمام عمومی وقتی بود که 5،6 ساله بودم. بیشتر اوقات خونه ی پدربزرگ ( مادری) بودم ، اونوقتا که مث الان همه ی خونه ها حموم داشتن ( خواستم بگم اونقدا قدیمی نیستم :دی) نمیدونم چطور شد که مامان بزرگ تصمیم گرفت بره حمام عمومی و منو با خودش ببره ، فضاشو یادمه یه خانوم چاق که پشت میز نشسته بود و نوبت میداد بهش میگفتن حموم نمره. اون مدتی که روی صندلی منتظر بودیم نوبتمون بشه با نگاهی کنجکاو به زن هایی با قیافه های متفاوت  که رد میشدن نگاه میکردم ، دیدن اونهمه زن اونم با حوله هایی که دور خودشون پچیده بودن خیلی برام جالب بود، دیدن اندام آدما از چاق گرفته تا لاغر و خلاصه هر سایز و مدلی برای یه بچه به اون سن جالب و عجیب بود البته بعضیاشون لباساشونم پوشیده بودن که دیگه برای من تعجب و جذابیتی نداشت!همهمه و سر و صدایی که وجود داشت الان  با یادآوری اون فضا تو گوشم میپیچه . بی دلیل نیست به جاهای شلوغ میگن حموم زنونه. فضای بخار گرفته ی هر اتاقک حمام که بخاطر باز موندن مداوم آب گرم تو اون هوای زمستونی بود ، به هنری کردن اون فضا تو ذهنم کمک ویژه ای کرده . دیگه هرگز نشد که با جمع زیادی از زن ها همچی جایی باشم جز استخر که در مقایسه با تجربه ی اول خیلی معمولی تر و بی کیفیت تره! مامانم میگه از بچگی به آب بازی و حموم رفتن اشتیاق نشون میدادم و اصلا  موقع حموم رفتن گریه نمیکردم. عادتی که باعث شد تا این سن من هر روز دوش بگیرم و در خونواده به لقب اردک ملقب شم! حتی کم آبی و عضو شدن تو کمپین حفظ آب  هم تاثیری در کاهشش نداشته ، یه حموم بخار گرفته که مث مه تو جنگل و زمستونه بهترین جا برای فکر کردنه. یه دوش و سر خوردن قطره های آب روی تنت بهترین حالت برای گریه کردنه ، زیر دوش آواز خوندن جزو جالبترین کاراس ( فقط مختص پسرا نیس ) و البته حموم کردن یه بچه که خیلی شیرینه.

  • خاتون

نظرات  (۱۹)

من عاشق پستای حمومیم,
مخصوصا دو نفره هاش,
مخصوصا قسمت شستن ها و کف بازی هاش,
و در اخر نشستن و نگاه کردن به قطره های اب روی بدن زن و موهای خیسش!
ما رایت و الا جمیلا
پاسخ:
تجربمون مشترکه اونم فقط در قسمت حموم رفتن با یه زن :دی اگه نیای انگ بزنی بم خخخ
ولی مسلما میزان درک تو از زیباییش بیشتره  :دی

من یکی خاطرات زیر حمومی زیاد دارم! بیشتر تصمیمای مهم رو هم تو حموم میگیرم! همه کاریم میکنم اونجا:) حموم جای دوس داشتنی هستش خلاصه
پاسخ:
دلنیا عزیزم زیر حمومی! بیا برام توضیح بده خخخخ
  • زنانی در باران 2 باران
  • آخ عزیزم خیلی لذت بخش نوشتی.  منم تجربه ای مشابه با حموم رفتن تو داشتم. خیلی برام تداعی شد با این نوشته ت.  لذت بردم.  خوندنی بود. 
    پاسخ:
    چه خوب که یادآوریش لذت بخش بوده :)))
    آخ آخ حموم زنونه استغفرالله:دی
    پاسخ:
    خودمونیم دیگه خیلی باحاله :دیییی
    ینی حرفای پستت ب کنار عکساش ب کنار
    خیییلی هماهنگو خوشگلن!!!
    پاسخ:
    مرسی دلنیا :)
    من تا حالا حمام عمومی نرفتم ...:))
    پاسخ:
    حالا چیزی خاصیم نیستا :))))
    دو ماه خموم پادگان رو که عمومی بود کنار بذاریم، من فقط یه بار رفتم حموم عمومی موقعی که به پیشنهاد بچه های بسیج دانشگاه رفته بودیم اردو همدان... یادمه سر حموم نمره و حموم خزینه ای (اسمش یادم نیست) باید انتخاب می کردیم که من چون کلا یادم نمیاد با کس دیگه حموم بوده باشم نمره رو انتخاب کردم. دیگه چیز خاصی از حموم عمومی خاطرات ندارم البته بزرگترها پدر مادر خیلی برامون از قدیم تعریف کردن ولی خودم نه.
    پاسخ:
    من حموم خزینه ای نرفتم ولی خب حموم رفتن اشتراکی رو تجربه کردم :دی 
    فک کنم مشت و مال اینا هم داره 
    حموم عمومی خیلی باحاله من خیلی دوس دارم :))
    ولی حموم زنونه گویا داستانش جداست :)
    پاسخ:
    تجربه داری پس 
    قسمت زنونه همه چیزی باحالتره :دی
    هیچ وقت تجربه ی حموم عمومی نداشتم ...ولی با این حال یه سری تصاویر مبهم ازش دارم ...

    به قول ِ تو استخر های الان اصلا و ابدا شبیه اون حموم عمومی ها نیس .

    * منم تو حموم زیاد فکر می کنم . ولی یادم نمیاد تصمیمی اونجا گرفته باشم . چند دفعه هم نیت کردم تو حموم گریه کنم ؛ نشد |: . نمیدونم چرا !!!
    پاسخ:
    استخر یه ورژن مدرنِ :دی
    همون فکر کردن مهمه ، من یکی دوبار اشکم دراومد :)))
    نکته خوب این حمومها این بود که هیچوقت آبش یخ نمیکرد. چون اونموقعها من هر وقت می رفتم حموم خونمون آب یخ میشد:/
    پاسخ:
    همون یه بار که رفتم و اون داغی آب و گرما و بخارشو یادمه تایید کننده حرفته :))
    من تاحالا حموم عمومی نرفتم. بنظرم خیلی یجوریه :دی
    پاسخ:
    خب من بچگیام رفتم دیگه الان نمیدونم خیلی یجوری چطوره :دی
    عاقا حموم اصن یکی از لذت های واجب زندگیه!
    این وسط صدای پیانویی ملایم وگوشنوازم بیاد
    شکلات هم داشته باشی
    دیگه خیلی میچسپه:)دی
    پاسخ:
    بعد از خواب برای من دومین لذته :دی
    آخ اینایی که گفتی میشه خود خود زندگی :))))
    یه دوش و سر خوردن قطره های آب روی تنت بهترین حالت برای گریه کردنه...
    دم حموم و حمومیا همیشه گرم.

    پاسخ:
    مثل وقتی که میخوای گریه کنی اما نمیتونی و دوستت شروع میکنه گریه کردن و تو هم گریه ت شروع میشه...
    سلام خاتون 
    خوبی ؟!
    تجربه حموم زنونه رو داشتم البته نه تو شهرم بلکه تو مشهدالرضا زمانیکه اونجا زندگی میکردیم.

    یادمه وقتی مادرم رفت خاله ام گفت وقتی دلت گرفت خواستی گریه کنی و نخواستی گریه تو کسی ببینه برو حموم و گریه کن 
    الان هر تایم دلم میگیره میرم حموم :))
    انصافا دل آدمو سبک میکنه !
    ولی دیر از حموم برمیگردم و وقتی برمیگردم همه خیال میکنن همش زیر دوش بودم در حالیکه نبودم :))

    + ما به اونا که زیاد میرن حموم میگیم مرغابی نه اردک :دی 
    خواهرزاده های من بدجوری  اردک هستند :دی 
    پاسخ:
    سلام باران خانوم ، خوبی؟ 
    خدا رحمتشون کنه ، آره یکی از کاربرداش همینه. 
    + مرغابی و اردک از یه خونوادن :دیی
    سبکی بعد از حمام رو همیشه دوست داشتم، مثل نماز خوندن که سبکم می کنه :))
    پاسخ:
    خیلی خوبه ، مخصوصا وقتی آدم خسته باشه 
  • فاطیما کیان
  • آرامش بعدش خوبه ,حس سبکی جسم و روح :)
    پاسخ:
    دقیقا عالیه 
  • خانوم ِ لبخند :)
  • من بیشتر از هر چیز عاشق بوی حمامم..بوی شامپو..کلا حمام یک قسمتی از بهشته :))
    تجربه های حمام عمومی رو از مامانم زیاد شنیدم...
    پاسخ:
    موهای خیس و بوی شامپو خیلی خوبه 
    موافقم :))))
    من یبار دوران بچگی توی روستای پدری که رفته بودیم حمام عمومی رو تجربه کردم :) منم که چشم چرون :| 
    خاطرات خوبی رو زنده کردی خاتون جان :*
    پاسخ:
    چه خوب و چه خوبتر که خاطرات خوبی بوده :)
  • یک مردِ جدّی
  • چه خاطره ای بود :-)
    من حمام عمومی نرفتم :-(

    +حتما یه بار امتحانش میکنم :-)