حس هفتم

بامزه های خوردنی

جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۴، ۰۹:۴۰ ب.ظ

دنیای ساده و کوچیک بچگی اونقدر بامزس که محاله با دیدن این عکسا لبخند به لبمون نیاد. بچه هایی که هنوز هیچکدوم از روش های دور زدن رو بلد نیستن ، دنیاشون مث یه آسمون صاف و آبی روشن بهاریِ که با دیدنش لذت میبری. عکسای قایم باشک بازیشون واقعا دیدن داره. 









  • خاتون

تصویرانه

نظرات  (۳۶)

سلام
وب عالی دارین خیلی عالی ...
وای خدا عالی عالی عالی :))))
لبخند که هیچی قهقهه میزنم الآن :)))) سر شلوار جینه ترکیدم
پاسخ:
چه عالی :))
  • فاطیما کیان
  • جونم ^_^
    فکر میکنن خودشون کسی و نبینن اونا هم نمیبیننشون , اخ خدا چه دنیای شیرینی دارن :)
    پاسخ:
    عالین ، آره دنیاشون قشنگه مث خودشون :)))
  • ماهان هاشمی
  • اِی جووونم! :))

    این عکسارو قبلا دیده بودم!

    عالی بودن عالی! :)))

    پاسخ:
    شما که یه بامزه ی دوست داشتنیشو دارین ^_^
    عزیییزم.خیلی بامزه اند:))
    پاسخ:
    میبینی صبا چه نازن ^_^
    ^_^.
    این من بودم... موقع ِ دیدن عکسا .
    پاسخ:
    عزییزم :*
    ای جانم عزیزم همشون خیلی قشنگن خیلی :)
    پاسخ:
    باید چلوندشون :))))
    ای جانم چقد نازن اینا :)))
    پاسخ:
    خیلی خوبن ^_^
  • رها مشق سکوت
  • خیلی حس خوبی داشت، خیلی ^_^


    پاسخ:
    خوشحالم حسش کردی ;)
    من عاشق عکس سوم شدم ..ای جان :))
    پاسخ:
    اونی که جارو رو گرفته جلو صورتش خیلی خوبه:)))
    :))))
    خیلی بامزه بودن،  مرسی
    + میدونی دلیلش چیه؟ چون بچه ها فک میکنن وختی اونا بقیه رو نمی‌بینن، بقیه ام اونا رو نمیبینن! 
    :)))
    احمقای دوس داشتنی 3>
    پاسخ:
    آره ، اتفاقا عصر به همین احمق بودن دوست داشتنیشون فک میکردم ! :)))))
    ای جوونم
    پاسخ:
    :)))
    اینارو باید روشون نمک بپاشی قورت بدی
    پاسخ:
    آخ آخ گفتیااا :))))
    اینا رو چند روز پیش دیدم. ٢ ساعت میخندیدم :-D 
    پاسخ:
    خیلی خوبن دکتر :)))
  • نیمه سیب سقراطی
  • در به در اونی ام که صاف صاف ایستاده روی مبل چشاشو بسته :))
    پاسخ:
    میبینی چقد خوردنیه :))
    عالی :))
    پاسخ:
    :)))

    چرا بچه ها اینقد خوبن...یا چرا ماها اینقد از اون صداقت و لطافت فاصله گرفتیم...

    آخه اون که پشت پرده س و رو ب دیوار ایستاده چقد قشنگ فک کرده به همه چی:-)))))

    پاسخ:
    آره ، میدونی ماتی آخه دنیاشون هنوز هیچ طرح و نقشه ای توش پیاده نشده .
  • هولدن کالفیلد
  • همه اینها توجیهات علمی داره مزه اش رو میبره، من همه توجیهاتشم میدونم، ولی هنوزم با مزه است :|
    پاسخ:
    آره پای بچه ها که میاد وسط همه توجیهات بی توجیه میشه!
  • فانتالیزا هویجوریان
  • :)))))))))
    کثافطای با مزه^_^
    پاسخ:
    بهترین توصیف :دی
    واااای خاتون مرسی خیلی مرسی یعنی دیدنشون هم انرژی میده :)
    پاسخ:
    عزیزم چه خوب که انرژی گرفتی :)
    من به شخصه عاشخ اونی ام که صورتشو پوشنده با دستاش
    پاسخ:
    آره عزیزم فک میکنه نمیبیننش ^_^
    سلام عزیزم . خوبی خاتون جان ؟ اکثر دوستانمُ گم کردم ولی خب شکر خدا دارم میگردم یکی یکی پیداشون کنم . این تصاویرُ دو روز قبل تو تلگرام دیدم خیلی جالب بود . مخصوصا تصویر بچه ای که پشت درخت قایم شده و سایه ش روی زمین افتاده ... 
    منم به کل از بلاگفا رفتم . امیدوارم که باز همراهم باشی
    پاسخ:
    سلام آوا جون ، چه خوب که اومدی اینجا و مرسی که آدرستو برام گذاشتی. حتما عزیزم :)
    واقعا دنیاشون پر از پاکی و سادگیه
    پاسخ:
    کوچیکه بدون هیچ نوشته و خط خوردگی
    فعلا که بزرگ شدیم به جای آلیسا دارند باهامون قایم باشک بازی می کنند !!
    .
    اون آخری و روی مبلی ِ خیلی جیگرند :)
    پاسخ:
    قایم باشک بازی الانمون هیچ لذتی نداره
    هر کدومشون به نوعی دوست داشتنین :)))
  • زنانی در باران 2 باران
  • ای جانم. پستت خوردنی بود. لذت بردم. 
    من بمیرم واسه اون حبه نباتی که رفته پشت پرده قایم شده. الهی.. 
    پاسخ:
    خوشحالم :)
    آره بلای پدرسوخته ؛ اوج قربون صدقه ی منه :دی
    اییی جوووونم ! چقد نمکن ! ^_^
    پاسخ:
    میبینی الانور بانو 
    خداییش له کردن و خوردنشون حلاله :دی منم عاشق اونم که پشت جاروهه:)
    پاسخ:
    خوردنیه اون، چه قشنگم به خیال خودش مخفی شده :دی
    اونی که رو مبل چشاشو گرفته بچه ی منه :))
    پاسخ:
    اون که پشت جارو قایم شده هم بچه ی من :دی
    :))))))) خعلی باحال بودن
    مرسی
    کلی خندیدم
    پاسخ:
    خنده هات مستدام :))))
    آخ خدای من اینارو چقدر با نمکن...
    الهی ... :))))))
    پاسخ:
    عالین ، باید گازشون گرفت
    از بازیای بچگیم از این خاطرات ندارم،
     فقط تماشاگر بودم،
    چون هیچ همسنی نداشتم ، 
    و هر کسیو که یه تایم کوتاه و اتفاقی باهاش سرگرم میشدم ازم میگرفتن.
    به جاش یه عالمه دوست پسره  خیلی بزرگتر از خودم داشتم، با اختلاف سنی دوازده سیزده سال مثلا و فقط باهام حرف میزدن. یا منو با خودشون میبردن گردش.
    پاسخ:
    اینو که گفتی یاد پسر همسایمون افتادم ، اونم 12و13 سالی ازم بزرگتر بود چن تا خواهر برادر بودن که بچه به سن من نداشتن بعد میومد دنبالم یه درخت توت بزرگ داشتن منو قلمدوشش میذاشت توت میچیدم آی میخوردم خواهراشم که ازم بزرگتر بودن کل روز منو سرگرم میکردن. یادش بخیر 
  • محمد حسین ...
  • سلام 

    منو یادتونه ؟! 
    پاسخ:
    سلام، شاعر تنهای خودمون، اومدی اینجا؟
    اینا تو فستیوال قایم باشک نفرات اول رو کسب کردن!!
    + قایم باشک؟ درست گفتم؟! /:
    پاسخ:
    بله درست گفتین ، آره :)))
    وای خدا یه خنده ی خیلی گنده رو لبم آوردی :)
    پاسخ:
    :)

    ::::::::::::::::::::::::::::::

    وایی چقدر با نمک اند

    مرسی از شما

    پاسخ:
    :)
    چقدر جالب بود. لذت بردم. ممنون
    پاسخ:
    :)))