خویشتن نشناخت مسکین آدمی
میگه منو تحلیل کن ، منطقتو دوس دارم به شناختت ایمان دارم. بعد گفتن خوبی و پشت سرش ایرادایی که تو رفتارش هست میگه خیلی بیشعوری. گفتم چرا؟ گفت فک میکردم من بهترینم. گفتم بهترینی وجود نداره ، خودتو بشناس ،همه پر از نقطه های تاریکیم و ایراد کاملا هم طبیعیه اگه اینجوری نباشه باید شک کنی و ناراحت شی . میگه میدونم منطقیش همینه ولی من دوس دارم اونجوری که گفتم باور کنم ، اون بهم اعتماد بنفس میده. گفتم اعتماد بنفسی که مث خونه ی روی آبه به چه دردت میخوره؟ گفت از هیچی بهتره. گفتم بهتر نیس خودتو همینجوری که هست دوست داشته باشی با همین ویژگیای خوب و ایرادات؟ گفت نمیدونم!
کی میدونه بهترین چیه؟! وقتی تمام قوانین زندگی نسبیه و هر چیزی برای هر کسی تعریف مستقلی داره چرا اینهمه عذاب دادن خود بخاطر اثبات چیزی که از صحتش مطمین نیستیم.
گفت با درویش روزی یک خسی،
که: «ترا اینجا، نمیداند کسی
گفت او: «گر مینداند عامیم،
خویش را من نیک میدانم کیم
وای اگر بر عکس بودی درد و ریش
او بدی بینای من، من کور خویش
مولانا
+ بستنی خوشمزترین خوراکی این فصل
- ۹۴/۰۴/۰۹