حس هفتم

I ♥ mom

شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۴، ۰۷:۱۰ ب.ظ
حس هفتــــــم - I ♥ mom

روزایی که مامان وقت فیزیوتراپی داره روزای خوبی نیست. اینکه میبینم چقدر درد کمر و زانو اذیتش میکنه ، اینکه راه رفتنش به سختیه غمی که تو چهرشه ، اینکه با وجود اینکه اصلا نمیخاد به روی خودشه بیاره این درد و ناراحتی رو اما بعضی وقتا که صحبت میکنیم بوضوح نگرانیش رو نسبت به روزای بعدی میبینم ، اینکه چقد براش سخته تو همین سن میانسالی نمیتونه کاراشو راحت انجام بده و اگه دست تنها باشه چیکار کنه.وقتایی که هیچ مسکنی دردشو آروم نمیکنه و شبایی که بیداره . فک کنم یکی از تلخ ترین صحنه هایی که یه آدم میبینه بالا رفتن سن پدر و مادرش و به دنبال اون ناراحتی و کسالتای جسمیشونه. علیرغم اینکه من از نظر احساسی نسبتا مستقلم و وابستگیم زیاد نیس اما همین اتفاق ها کافیه که منو اونقدر تو فکر ببره که روی همون صندلی که منتظر بودم کار مامان تموم شه و بیاد، برم تو فکر و کلا جدا شم از زمان و مکان و با صدای مامان به خودم بیام. سلامتی بزرگترین آرزوم برای همه بابا ماماناس

  • خاتون