حس هفتم

هه له بجه

سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۴۰ ب.ظ

25 اسفند روز حلبچه س ، جایی که انسان های بی دفاع قربانی جنگ شدن. جایی که بشر قربانی قدرت و پست فطرتی هم نوعش شد. نسل کشی بزرگی که نتیجه ش کشته شدن نزدیک به 5000 هزار  نفر و تعداد زیادی مجروح بود. 7 تیر 66 شهر سردشت بمباران شیمیایی شد و 25 اسفند همون سال فاجعه ی حلبچه رخ داد. این عکس که بعدا تندیسی ازش ساخته شد و در حلبچه قرار گرفت یکی از ثاتیرگذارترین عکس هایی که از این فاجعه گرفته شده.

" زندگی یخ زده بود ، درست مثل وقتی که فیلمی را نگاه میکنی و ناگهان روی یک فریم آن می ایستد.وارد آشپزخانه میشوی و میبینی زنی دارد با چاقو هویجی پوست می کند و در همان حال خشکش زده است... مجروحان و قربانیان دسته دسته می آمدند. بعضی از روستاییان را سوار هلیکوپتر خودمان کردیم ، پانزده ، شانزده بچه ی نازنین هم همراهشان بودند که به ما التماس میکردند که آن ها را به بیمارستان برسانیم.به همین خاطر همه ی خبرنگاران هرکدام  یک بچه را در آغوش گرفتیم و هلیکوپتر به پرواز در آمد.اما چند لحظه بعد دختر کوچولویی که در بغل من بود از دهان و دماغش خون سرازیر شد و در دست هایم جان داد. "

کاوه گلستان 

  • خاتون

نظرات  (۱۳)

مردمی که هنوز هم دارند تاوان میدن و رنج می کشند. مصداق آیه شریفه: بای ذنب قتلت.
از یادآوری خوبت ممنون لازمه که یه چیزهای در ذهن ما همیشه زنده بمونه.
پاسخ:
متاسفانه همینطوره و دلایلش هم....
رفیق خوب من :*
واقعا نمیشه عظمت درد و رنج اونها رو تصور کرد..خیلی سخته. خیلی :(
پاسخ:
متاسفانه همینطوره 
حتی تصورشم میتونه منو از پا دربیاره :(
پاسخ:
لعنت به جنگ و هم نوع کشی
  • اون روی سگ من نوستالژیک ...
  • وقی فیلم چ رو دیدم تازه کردها رو کمی تونستم بشناسم.
    سراسر فیلم اشک ریختم داد زدم و مثل همین الان. میدونم هنوزم دارن سخت میگذرونن هنوزم محرومن هنوزم در اسارتن. منتها توی شهرهای خودشون بدون امکانات.متاسفم فقط میتونم همین بگم
    پاسخ:
    ظلمی که به انسان میره تلخ و غم انگیزه حالا اون انسان از هر نژاد و قومیتی که باشه . اما چیزی که این ماجرا رو تلخ تر میکنه و مضاعف ، اینه که به جرم اینکه از یه قومیت خاص باشی بهت ظلم شه. 

    یعنی یه آدم چقدر می‌تونه خودخواه باشه که به خاطر «قدرت» هم‌‌نوع خودش رو اونم به این حد فجیع از بین ببره؟ واقعاً چه فکری پیش خودش می‌کرد وقتی دستور بمباران حلبچه رو داد؟ اون شب چه جوری خوابید؟ خواب چی دید؟ حوری دید یا کابوس؟ دیوانه‌ای که کاش مثل قذافی دست مردم می‌دادنش تا سلاخی بشه؛ کاش می‌سپردنش دست اون پدر و مادرایی که با یک نفس بچه‌‌هاشون رو از دست دادن...
    پاسخ:
    ما آدما اگه پاش بیفته اونقدر پست میشیم که حیفه با حیوون مقایسه شیم . 
    :-( میگن جنگ هزینه داره!
    سنگین ترین و تلخترین و بدترین هزینه، همین از دست رفتن بچه هاست! 
    یادآوریه بجایی بود خاتون :-
    پاسخ:
    و اینکه هزینه ای که داده میشه فقط شامل زمانی نمیشه که جریان داره بلکه تا مدت ها بعد ادامه داره متاسفانه
    ممنون دکتر جان :)
  • نفس نقره ای
  • سرم سوت میکشه عکس هارو که میبینم
    پاسخ:
    خیلی تلخ مثل تمام جنگ های دنیا...
  • دریا _ گاه نوشته های من
  • حله بچه خویشکه بیوچلگه هیروشیما...
    درود بر شما!
    پاسخ:
    اما حلبچه سر برزه 
    ممنون :)
    لعنت به جنگ 
    پاسخ:
    که حتی بعد تموم شدنش بازم سختیاش باقی می مونه...
    ظلم بدترین قسمت دنیا و آدماس ...
    پاسخ:
    پلیدی بشر رو نشون میده 
    چند روز پیش داشتم مستند زندگی مریم رو میدیدم. قدیمی بود ولی خب... نمیدونم دیدیدنش یا نه. یه دختری اهل کردستان عراق که تو بمباران حلبچه گم میشه و یه خونواده ایرانی به سرپرستی میگیرنش... 
    غم و اشک و دلتنگی مریم، اذیتایی که بعد از مرگ پدر ایرانیش شد، بعدش خوف و رجای پیدا کردن خانوادش، اون لحظه ای که به آغوش مادرش رسید ... واقعا منو تکون داد... چندتا مریم.. چندتا بچه و زن و مرد کشته شده به بدترین شکل... چندتا زندگی نا تموم... 
    :(
    پاسخ:
    اون مستند رو منم دیدم ، جنگ خیلی تلخه . همیشه تلخیش ته حلق و زبون آدم می مونه
    :(
    پاسخ:
    :(
    یک سوال شما کُرد هستید؟ البته اگه دوست دارید جواب بدید
    پاسخ:
    بله :)