گر غصه روزگار گویم / بس قصه بی شمار گویم
وقتی دنیا سر ناسازگاری با آدم داره تمام تلاششو میکنه که تو قدرتشو ببینی. از دیروز بعد شنیدن خبر فوت یه آشنا لحظه به لحظه مطمئن تر میشم که بقول قدیمیا روزگار نامردِ. داستان اینه یه خانومی رو میشناسم که چند سال قبل ازدواج میکنه بعد یکی دو سال که از زندگیش میگذره ، شوهرش با یه بچه ولش میکنه و میره ، این بنده خدا هم اومد پیش خونوادش و با سختی و کارکردن خلاصه دخترشو بزرگ کرد و با هزار بدبختی طلاق غیابی گرفت. دخترش که به اصطلاح از آب و گل دراومد حدودا 12و13 ساله که شد یه آقایی از خانومه خواستگاری کرد اما این آقاهه مجرد بود و حدودا 7 سالی از خانومه کوچیکتر بود. طبیعتا و از اونجا که ما در ایران زندگی میکنیم و همه چی مهمتر از خود دونفره! خونواده ی اون آقا مخالف بودن و خانومه هم بخاطر شرایطش جوابش نه بود. خلاصه بعد کلی کشمکش این دوتا باهم ازدواج کردن و البته به قیمت طرد شدن اون آقا از طرف خونوادش. از اونجا که من جفتشون و خونواده هاشونو میشناسم باید بگم واقعا خونواده های متشخص و آرومی دارن و البته آقای داستان ما به تمام معنا آقا بود ، از هر نظر؛ خلاصه زندگیشونو شروع کردن و خیلیم خوشبخت بودن و صاحب یه دوقلو پسر هم شدن .6 سال باهم زندگی کردن ، تا اینکه پریشب آقا که میخوابه صبح خانومش هرکاری میکنه بیدار نمیشه و متوجه میشن تو خواب سکته و فوت کرده، اونم توی 32 سالگی. اینکه دیدن صحنه ای که عزیزترین و نزدیکترین آدم بهت شب کنارت بخوابه و صبح دیگه بیدار نشه به اندازه ی کافی درد داره ، فکر کردن به وضعیت این خانوم طفلکی با 3 تا بچه ی یتیم واقعا دیوونه کننده س. این طفلکی انگار اصلا خوشی بهش نیومده.حس اینروزای من اینه زندگی مث یه حیوون درنده کمین کرده ، منتظره لبخند بزنی جوری بهت حمله میکنه که لبخند رو لبات می ماسه.
" او گفت : خیلی می ترسم و من گفتم : چرا؟
و او گفت : چون از ته دل خوشحالم دکتر رسول . خوشحالی این شکلی وحشتناک است .
ازش پرسیدم : چرا؟ و او گفت : وقتی دست سرنوشت بخواهد چیزی را ازت بگیرد ، می گذارد این طور خوشحال باشی. "
بادبادک باز - خالد حسینی
+ بشنویـد کجایی چاوشی
- ۹۴/۰۸/۳۰
صلوات + حمد و سوره برای غفران الهی
امام علی :
تخفَّفوا تلحقوا رحمکم اللَّه
سبک بار شوید تا ملحق شوید رحمت خدا بر شما
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم
جرس فریاد میدارد که بربندید محمل ها