حس هفتم

وبلاگ یه تریبونِ

جمعه, ۲۹ آبان ۱۳۹۴، ۰۶:۴۴ ب.ظ

امروز با دوستی در مورد وبلاگ نویسی و اینروزای وبلاگ صحبت میکردیم ، اینکه کیفیت وبلاگ ها بشدت پایین اومده و جز نوشتن چند خطِ سطحی که هیچ فکری پشتش نیست و گرفتن تایید و لایک از طرف خواننده ها شاهد چیزی نیستیم ، یادمه قبل سال 90 من وبلاگ میخوندم مقایسه ای که از اونوقتا با حال داشتم نتیجه ش این شد که وبلاگ فضایی مشابه بقیه ی صفحات اجتماعی پیدا کرده و انگار ادمین فقط دنبال لایک بیشتره و اصلا براش مهم نیس که سطح کارش چقدر پایینه ، اینجوری سلیقه ی مخاطب ها هم کم کم سطحی میشه و تا جایی که وبلاگ هایی که حرفی برای گفتن دارن خالی از مخاطب میشه. چون کسی حوصله ی اینو نداره به خودش فشار بیاره و فکر کنه و نظرش رو تایپ کنه  ترجیح میده سرشو تکون بده و با تایید پست و حتی گاهی نخونده تایید کردن خودشو راحت کنه ، اینجوری هم رابطه ی بلاگرا حفظ میشه هم اینکه همه خوشحال و خندان دارن زندگیشونو میکنن! مطمینا خیلی از دوستان یادشونه ، قبلا بحث پای پست های وبلاگ ها خیلی زیاد بود حتی خواننده های خاموش هم به حرف میومدن ، موضوعات و دغدغه ها از هر شاخه ای بود ، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی ؛ وبلاگ یه تریبون بود برای نشون دادن افکار مختلف ، تبادل کلی اطلاعات و بالا رفتن سطح فکر و دیدگاه .بلاگرا مثل یه صنف بودن و وبلاگ داشتن یه خصوصیت متمایز. خواه ناخواه وقتی وارد جوی بشیم که دو نفر دارن درست حسابی بحث میکنن ، یه تکونی به خودمون میدیم و چارتا منبع درست درمون مطالعه میکنیم ، کم کم یاد میگیریم صاحب ایده و نظر شیم نه مثل الان که شدیم یه عده آدم بی حوصله و ممتنع ، اگرم جایی بحث شه دو تا کامنت میدیم و یجوری جمعش میکنیم که نه سیخ بسوزه نه کباب! یادمه یه وبلاگی رو میخوندم که یه بار بحث خیانت شد  بالای 300 تا کامنت داشت اونم مفصل ، کامنتایی که میشد کلی راهکار برای حل یه مشکل ازش درآورد ،.وبلاگ نویسی پویا بود ، الان مثل آب راکده . اول از همه مخاطب این حرفا خودمم بعد شما دوست بلاگر. راستش اینروزا خیلیامون به وبلاگای همدیگه سر میزنیم چون با همدیگه دوستیم و یا میخوایم صله رحم بجا بیاریم! مث دید و بازدیدای عید که فقط از سر رفع تکلیفه ؛ کامنت گذاشتنامونم اینطور شده. الان ممکنه عده ای از دوستان بگن خب ما برای دل خودمون مینویسیم ، دوست عزیز شما میتونی بری تو دفتر خاطراتت بنویسی ، یادمه چن وقت پیش که با دوستی بازم این بحث بود و من گفتم برای دل خودم مینویسم این جوابو تحویلم داد بنظرم منطقی گفت. همه ی ما برامون مهمه که مخاطب داشته باشیم و داریم برای خونده شدن مینویسم پس به خودمون اول احترام بذاریم و بعد به مخاطبامون ، سعی کنیم از این به بعد خوب بنویسیم. ممکنه این پست یخرده تند باشه و به مذاق بعضیا خوش نیاد ولی خب واقعیتیه که خودمون رقم زدیم و باید پذیرفتش. همین الان به لیست پستاتون نگاه کنین ، چن تا پست چالشی دارین ؟ پای چن پست چالشی سکوت کردین و چون حوصله نداشتین رد شدین؟ امیدوارم از این به بعد خوب و هدفدار بنویسیم و سطح پستامونو بالا ببریم. امیدوارم یه تکونی به خودمون بدیم.

  • خاتون

نظرات  (۲۹)

  • فاطیما کیان
  • راست میگی طرف میاد فقط یه کامنت چند خطی مینویسه که من هم برم بهش سر بزنم ! مثلا مینویسه خوب بود ! اونم برای پستی که خیلی چیزها میشه درباره اش نوشت ! حالا هم که مخفی های وبلاگ ها دارن مثلا توی قسمت دنبال کنندگان روشن میشن به هوای اینکه ما هم دنبالشون کنیم ! این در حالیه که بیشترشون روزانه نویسن مثلا رفتم دانشگاه استاد اینو گفت فلانی اونو گفت ...
    ولی خاتون پست چالشی هم که مینویسم مثل سابق واکنش نمیبینیم , اینو باید قبول کنیم اینقدر که شبکه های اجتماعی دیگه رونق داره وبلاگ نویسی نداره اون هم مثل 5-6 سال گذشته ...
    پاسخ:
    فاطیما هممون روزانه نویسی هایی ممکنه داشته باشیم ولی خب کنارش چارتا پست حسابی هم باید داشته باشیم دیگه. من وبلاگ هایی بوده که مدام خوندم و کامنت گذاشتم اما مثلا صاحب وبلاگ سر نزده بهم ، اصلا برام فرقی نداشته. چون من بخاطر مطالبش میرم وبش قرض و بدهی که نداریم بهم. 

    من باهات موافقم به خاطر اینکه نوشتن کلا یه کار حرفه ایه. زمانی که بلاگفا بودیم آدمهایی که می نوشتند آدمهای باسوادی بودند الان متاسفانه خیلی از ما وبلاگ رو کردیم دفتر خاطرات و خیلی هم اطلاعی از وبلاگ نویسی حرفه ای نداریم. به امید روزی که یاد بگیریم حرفه ای بنویسیم و ذهنها رو به چالش بکشیم.
    پاسخ:
    با این روندی که پیش گرفتیم و عادت کردیم به خوندن و نوشتن پستای دم دستی اوضاع بدتر میشه. 
    من خیلی از اطلاعاتی که دارم از اون وبلاگ خونی قدیمم هست حداقلش یه محرک بودن برام که برم دنبال خیلی بحثا
    اینروزا همه خستن.همه حوصله ندارن.معلوم نیست دسته جمعی به چه بیماری مبتلا شدیم؟!!که حال نوشتن نداریم.حال خوندن نداریم
    امروز به وبلاگ،دوتا دوست وبلاگ نویس قدیمیم سرزدم که دیدم نوشتن روکنارگذاشتن وتوی تلگرام واینان..
    حال وروز این روزای بلاگر ها یه جوریه :(
    پاسخ:
    بهتر نیست جمع کنیم بریم؟! 
    این شونه بالا انداختن و بی تفاوتی مرگه .مرگ تفکر ، مرگ جامعه س. همینه که نوشته های بیمزه و سخیف این روزا رونق گرفته چون مغزامونو کلید کردیم.
    فصل الخطاب!
    پاسخ:
    امیدوارم فقط در حد حرف زدن نباشه
    درسته که افت کیفیت داشته اما الان نسبت به دو-سه سال پیش وضعیت بهتر شده، مخصوصاً بعد از انهدام بلاگفا بچه‌ها بیش‌تر قدر وبلاگاشونو می‌دونن ولی خب هنوز تا ایده‌آلامون فاصله داریم، نمی‌دونم شاید می‌ترسیم؛ می‌ترسیم از دیده نشدن و خونده نشدن، یا شایدم می‌ترسیم کفشامون جایی جفت بشه که عرب نی انداخت... امیدوارم هر چی زودتر بهبود حاصل بشه
    پاسخ:
    من هرچی نگاه میکنم بهبودی نمیبنم ، البته این اواخر بلاگفا پر شده بود از این وب بچه مدرسه ای ها که همش کپی پیست بود با خرابی بلگفا فک کنم خیلیاش جمع شد خوشبختانه.
  • هولدن کالفیلد
  • این جمله "اگه برای خودت مینویسی تو دفتر خاطرات بنویس" رو من نگفتم؟ من خیلی از این استفاده میکنم!
    من که لذت بردم از محتوا! کتمان هم نمیکنم، من کلی پست دارم که فقط "دوست داشتم بنویسمشون" انواع سفرنامه، شوخی ، خنده و غیره! ولی چندین و چند پست انتقادی دارم، خودم از خودم راضی هستم که به اتفاقات واکنش نشون میدم و برام مهمن! اتفاقا پیش پاتون یه دونه از همین پستهای عصبانی نگاشتم! :دی
    پاسخ:
    نه ، یکی دیگه از دوستان دست به قلم گفتن :)
    اینجا یه قسمت از حرفام که جاموند رو مینویسم ، یه عده از دوستان تمام ورودی های وبلاگشونو بستن ، دوست عزیز ، بزرگوار شما که داری تو وبلاگ مینویسی برای منه مخاطب مینویسی نمیتونی منکرش شی ، پس این حرکت چه معنی میده؟ خب من باید نظرمو در مورد نوشته ت بگم ، اگه دوست نداری میتونی جمع کنی و بری تو دفترت بنویسی. وبلاگ یه فضای عمومی ، وبلاگ یه بخشیش شخصیه ، مثلا میتونی کامنتا رو تایید نکنی ولی بستن در به روی مخاطب مسخره ترین کار ممکنه.
    من به شخصه که دیگه نمیدونم کی میخونه منو !! یا اصلا میخواد بخونه؟؟؟ یا و.... فقط اینکه بعد از یک هفته ی سنگین و خسته کننده و تکراری ,پنج شنبه ها , خوندن وبلاگای مورد علاقه م , و فکر کردن  , در باره ی چیزهایی مینویسم که تو فکرمه اذیتم میکنه یا مینویسم که بتونم بیشتر بنویسم 
    چیزی که تو وبلاگ وجود داره هیچ وقت تو شبکه های اجتماعی و حرف زدن با ادمای مثلا صمیمی و گرررم بوجود نمیاد هیچ وقت و وجود نداره !!!
    حتا ادمای پشت کامنتا هیچ وقت مثل خودشون توی تلگرام نمیشن !!!
    پاسخ:
    نگین حداقلش اینه که دغدغه داری که بنویسی و ذهن منه مخاطب درگیر شه ، حالا بقول خودت برنامه هات فشرده س اما اگه غیر از اینه واقعا نوشتن اینجا اشتباهه.
    +لازمه اینجا بگم من پست قبلم گفتم بیاین و کتاب معرفی کنین ، بعد از بین 66 دنبال کننده فقط 15 تا کامنت داشتم؟ یعنی جامعه بلاگرا کتاب نمیخونن؟ اگه اینجوره که واویلا . حداقل از بچگی تا الان یک کتاب بوده که خونده باشیم ، نبوده؟! من دنبال کننده ای که همیشه خاموشه رو واقعا نمیخوام ، دلیلی نداره طرف هرگز اظهار نظر نکنه . یعنی بین 100 تا پست هیچی توجهشو جلب نکرد؟ پس چرا وقتشو هدر میده و اینجا رو میخونه؟ نخونه لطفا 
    احتیاج به یه استیکر خوب داشتم که نشون بدم خوشم اومد و موافقم :-) 
    اینجا استیکر نداره، اما میدونم منظورمو فهمیدى
    پاسخ:
    ببین این برنامه های اجتماعی تا کجا نفوذ پیدا کردنا :))
  • شباهنگ (تورنادوی سابق)
  • آخ که حرف دلمو زدی خاتون...
    پاسخ:
    خوبه که همه یه تکونی بخوریم، دیگه این جامعه ی کویک وبلاگنویس اتفاقاتش دست خودمونه نمیتونیم بهونه بیاریم که نمیشه و ...
  • هولدن کالفیلد
  • چرا اوضاع الان بهتر از قبله منم با مترسک موافقم، من از وقتی وبلاگ دارم ویلاگ میخونم، و وبلاگ نویس قدیمی نیستم، نزدیک سه ساله! اما قشنگ خرابی های پرشین بلاگ و بلاگفا یه توفیق اجباری شد، الان بیان و یلاگ اسکای پر از وبلاگهای جونداری هستن که قبل از این وقایع وجود نداشتن! خودم من از وقتی اومدم بیان با قدرت بیشتری کار میکنم!
    پاسخ:
    در جواب مترسک گفتم به نسبت این سالای اخیر اره ، ولی من مقایسه م برای سالای ۸۶،۸۷ بود. وبلاگ نویسی فضاش واقعا متفاوت بود.
  • هولدن کالفیلد
  • البته این رو هم بگم من با عبارت "وبلاگ نویسی حرفه ای" کاملا مخالفم! بلاگ، یه تعریف داره و هر چیزی در اون تعریف بلاگ هست! هر کسی هم در محتوایی میتونه توش بنویسه! ما حق انگیزیسیون نداریم، ناراحتیم از این موراد میتونیم نخونیم! ولی در مورد انفعال، یا سطح پایین، چرا ، میشه صحبت کرد، چون جای صحبت داره!
    پاسخ:
    ببین من که نگفتم طرف بیاد مقاله علمی بنویسه یا همش بحث تخصصی، منظورم اینه از نوشتنش یه هدف داشته باشه . حتی اگه روزانه نویسیه احساس منو درگیر کنه، و بیشتر حرفم این سکوتای بی مورد و تاییدای از سر باز کنی بود. 
    چرا همه باید پست چالشی داشته باشن؟ چرا همه باید هدفدار بنویسن؟ چرا واقعا؟
    پاسخ:
    چون اگه واسه خنده و سرگرمیه میتونن برن جاهای دیگه بنویسن مثلا توییتر فارسی که شده جای جک گفتن!
    با این جوابت مردمو هم به چالش دعوت می کنی!!

    ینی یکی بخواد واسه سرگرمی و اینا بنویسه قبلش باید بیاد از شما تصدیق بگیره؟
    پاسخ:
    نه ولی نگفتیم کلا پستای هدفدار بنویسه ، یکی دوتاش هدفدار باشه آموزنده باشه. مثلا ساده ترنش معرفی یه فیلم ، یه کتاب ، یه نمایشگاه ، یه مکان میتونه باشه. حالا یجوری دفاع نکن از صنف سرگرمی نویسا خودتو الکی جا نده بینشون
    با حرفات موافقم ولی :
    اون دوست عزیزی که گفته بود تو دفتر خاطره بنویسید ؛ می دونی ؛ یه وقتایی یه اتفاقایی تو زندگیت می افته که دلت می خواد شبیه اینکه بشینی تو اتوبوس برای بغل دستی ِ غریبه ات تعریفش کنی ؛ یه جا بنویسیش . یعنی می خوای چهار تا غریبه بشنونش حتی بعضی وقتا نمی خوای تایید یا ردت کنن ؛ فقط می خوای یکی دیگه رو هم که از قضا غریبه اس در جریان بذاری . برای همین ِ که اینجا می نویسیم .
    پاسخ:
    میدونی هیده اینکه میخوای شنیده شی و خونده شی رو که منم میگم ، وقتی میگی بعضی وقتا یعنی میتونی برای جلوگیری از واکنشا مثلا کامنتدونیتو ببندی . ببین من منظورم این نیس که لیست بدیم بگیم همه از این موضاعا استفاده کنن و بنویسن ، هرکسی سبکی داره ولی من چارچوب کلی بلاگر بودنو منظورمه.
    ولی کلا من به شخصه حوصله بحث تو وبلاگا رو ندارم. یه مطلب بحث برانگیز بخونم نظر نمی دم. مگر اینکه مخالف باشم. این خیلی مهمه. خط قرمز منه :DD
    پاسخ:
    همون مخالفتت هم خوبه :دی
    + تو که کلا خسته ای :دییی
    چرا مخالفتم خوبه؟ مگه من چیم کمه؟!!! :DD
    پاسخ:
    همیشه خسته :دی
    دو ساعتی می شه از وقتی که این پست رو خوندم و دارم فکر می کنم. می بینم این نوشته حق داره. اول از همه خودم رو بررسی میکنم که بلاگر و نویسنده ی حرفه ای نیستم و متاسفانه از این پست های چالشی خیلی ندارم توی وبلاگم. اما نتیجه ی  بعدی ِ تفکرم به اینجا می رسه که قریب به اتفاق ِ  پست های چالشی شده قضاوت آدم های اطراف و شرایط شون که ما یک دقیقه هم جای اونها نبودیم، هیچکس نمیاد خودش رو به چالش بکشه همه دیگران رو به چالش می کشند و می نالند.

    پاسخ:
    لزوما چالش نباید باشه، هر کسی سبکی داره مثلا بعضیا طنز مینویسن، یکی علمی، یه نفر دیگه وب زده از مسافراتاش و تجربه هاش میگه. منظور هدف وبلاگنویسی بود ، میشه درمورد اتفاقات روزمره نوشت اما تاثیرگذار. یعنی همین نوشتنمون یه هدف پشتش باشه اونم تفکره. 
    چه پست خوبی گذاشتی خاتون.. از سرشب که خوندمش رفتم توی فکر..

    تا حدودی حرفات رو قبول دارم ولی معتقدم یه بلاگر لزوما یه نویسنده نیست.. چون نویسندگی مهارت و استعداد خودش رو میخواد..
    ببین هر کدوم از ما علایق و روحیات خودمون رو داریم. درسته باید معرفی کتاب و آهنگ و فیلم و... باشه.. این کار تا حدودی هم جذاب و کاربردیه ولی بشرطی که استقبال بشه..ببین من خودم رو مثال میزنم..مثلا میام یه آهنگی که شجریان خونده رو میذارم وبلاگم ولی میبینم فقط 3 نفر گوش دادن. یا میام مناظر کوه و طبیعت میذارم و در کمال تعجب میبینم بازدید کننده هاش از پست های معمولی و روزانه نویسیم کمتره ؛ خب اینطور مواقع طبیعیه که سرد بشم و ترجیح بدم همون خاطرات رو بنویسم...

    یا مثلا بحث کردن و پست های چالشی... مثلا یکی بیاد راجع به یه مقوله ی اجتماعی بنویسه.. چه کسی که نوشته و چه کسایی که میخونن و کامنت میدن ؛ جامعه شناس نیستن.. هر کدوم از دید خودشون به قضیه نگاه میکنن و صرفا نظر شخصیشون رو میگن. و اینکه بحث و چالش بنظر من باید رودررو باشه نه در قالب کامنت و کلمات.. چون چالش های وبلاگی بیشتر ازینکه به نتیجه برسه به اوقات تلخی و کدورت و سوء تعبیر رسیده.. و گاها در قالب نقد یا شوخی علنا توهین میکنن و این اصلا خوب نیست..

    اینم اصلا قبول ندارم که اگه میخوای واسه خودت بنویسی برو توی دفتر خاطرات بنویس.. اگه اینجوری بود که دنیای مجازی به این مفهوم و گستردگی وجود نداشت. ما نیاز داریم توی این دنیای مجازی کنار همدیگه شاد باشیم و بخندیم ، برای هم حرف بزنیم ، حتی غر بزنیم و از خاطراتمون بگیم..شاید اگه این امکان نبود الان خیلی ها روانی شده بودن..

    خاتون جان شرمنده اینقدر نقد کردم :دی  ولی در کل بخشی از حرفات رو قبول دارم و فکر میکنم بهتره وبلاگ ها مون یه هدف و مفهومی پشتش باشه..
    پاسخ:
    اتفاقا من همینو میخوام که دوستان نظرشونو بگن ، در مورد نویسنده شدن اصلا کسی نمیگه ما حرفه ای بنویسیم گرچه بین بلاگرا هستن کسایی که نزدیک به حرفه ای مینویسن. اما در مورد سرد شدن ، پس قبول داری که برای دل خودت نمینویسی و برای مخاطبت مینویسی چون استقبل یا عدم استقبالشون برات مهمه ، بنظرت مسیول نیستیم نسبت به اطرافیانمون؟ واقعا قراره همیشه بشینیم و خاطرات بنویسیم؟ حداقل نباید تو دل همون حرف معمولی و خاطراته یه نکته ای باشه؟ حدس میزنم باهام موافق باشی تو این مورد. ببین تو یه فیلم طنز و سرگرم کننده هم ببینی تهش یه نکته ای چیزی داره. من حرفم اینه. کسی خط مشی نمیده که همه باید فقط در این مقوله بنویسن وگرنه تعطیل کنن برن. من فقط میگم یخرده سطح پستا بیاد بالا ، مشارکت تو کامنتا و بحثا بیشتر شه. 
    نگار جون ماها قرار نیس بحث تخصصی کنیم همون ایده و نظر خودمونو بگیم و من نظر تو رو بخونم تو نظر منو لابلای همون کلمات ممکنه خیلی چیزا یاد بگیریم و یاد بدیم. 
    هدف من از این پست این بود که بلاگرا از این رکود دربیان.
    چرا کامنت قبلم خصوصی شد :| کلی نوشتماااااا
    پاسخ:
    عزیزم در جوابت بگم ، خب تویی که توی این سن شروع کردی و تواناییشو داری چرا که نه؟ مگه فقط برای دوستات مینویسی؟ خیلیای دیگه هم میخوننت. خب نمیتونی بنویسی ولی میتونی یاد بگیری و حرف بزنی که. حالا من که نسخه نمیپیچم در جواب دوستانم گفتم منظورم چی بوده.
    مانیفست کمونیست یه جمله پایانی داره که میگه : کارگر های تمام کشورها باهم متحد شوید.
    توام آخرش باید می نوشتی / بلاگر های جهان متحد شوید/ :دی
    $ من با ذهنیتِ /چرا نظر باید برای بقیه مهم باشه؟/ خیلی تمایل به کامنت گذاشتن نیستم. همون تعداد کم رو هم با کلی عذاب وجدان میذارم.البته دلایل دیگم هست.اما فکر میکنم همون کافی باشه.
    پاسخ:
    آره یه کمپین زدیم این جمله رو بعنوان شعارمون انتخاب می کنیم :دی
    + من نمیدونم چرا اینقدر بی تفائتی در ما ریشه دونده ، حالا شما هرجور راحتی :دی

    منظور تو رو گرفته بودم:)

    و منظور منم این بود وقتی بین دوستایی ک منو میبینن و میشناسن و میدونن و ممکنه بهتر و بیشتر بفهمن حرفامو

    اون دوستای مثلا واقعی نمیفهمن!

    اونی ک مجازیه و فقط یه نوشته از منو داره چطور میتونه..؟

    پاسخ:
    اگه دوستات همجنس خودت فکر کنن شک نکن میفهمنت ، اگه بغیر اینه که نباید زیاد مهم باشن برات .
    خیلی خوبه حد اقل چیزهای خوب رو به هم معرفی کنیم
    کتاب فبلم اهنگ و ...
    پاسخ:
    حتما همینطوره نگین جانم
    میگم ولی کاش حتا خاطره و این چیز ها رو هم بزاریم 
    اصلا همینجا بزاریم اما یه جوری باشه که بازدید داشته باشه ینی یه جور قابل خوندن بزاریم 
    یا ازش نتیجه بگیریم 
    اینجا لحظات رو باید با هم قسمت کنیم :)
    پاسخ:
    اصلا من منظورم این نبود که لحظات زندگیمونو اینجا ثبت نکنیم ، کاری که خودم میکنم. من میگم سعی کنیم خوب بنویسیم همین
    سلام خاتون جان . من یکی از اون دسته افرادی هستم که هیچ وقت پست چالشی نداشتم . راست میگی چهار تا خاطره و رمزمره نویسی من نه راهکاری به کسی میده و نه ایده ای . چیزی که خودمم مدتیه که درگیرشم 
    پاسخ:
    سلام عزیزم ، مثلا آوا تو قبلا لابلای روزانه نویسیت از شغلت میگفتی الانه ، البته گاهی واقعا ذهن خالی میشه و خسته.
    خاتون جان ! بیا آرزو کنیم کسی خوب و هدفمند بنویسه که هدفش از ساخت وبلاگ همین بوده . اگر کسی هدفش شِر کردن بوده ، تونسته باشه شِر کنه . اگر کسی هدفش شناختن خودش بوده ، خودش رو شناخته باشه . اگر کسی هدفش ثبت لحظه هاش بوده ، این کارو طوری انجام داده باشه ، که خواسته .

    من هیچ وقت هدفم " مفید " بودن نبود . مفید نبودم و نوشتن کمکم کرد خیلی از چیزا رو بفهمم . با خیلی از چیزا کنار بیام . بیا امیدوار باشیم نوشتن ، به هدفش نزدیک شه ؛ دییقا همین قد ساده :)
    پاسخ:
    سرهنگ جان فک کنم حرف من و تو یکیه فقط عباراتی که به کار بردیم متفاوته ، من تو جواب دوستانم گفتم قرار نیس کسی خط مشی یا موضوع بده و بگه فقط تو همین موارد بنویسین و لافیر ، هدف اصلی پست این بود که هدفمند بنویسیم. خوب بنویسیم ، حداقل خودمون راضی باشیم و یا اگه حتی یه مخاطب داریم از خوندنمون لذت ببره. ولی خب برای روشن شدنش مثال زدم. همینکه تو میگی خیلی چیزا فهمیدم یعنی مفید بوده برات . ممکنه تو پستی رو در مورد خودت بنویسی ولی با چند خط یه چیزیو به من یاد بدی ، یه تغییر دیدگاه رو باعث شی و.... 
    حرف منم همین بود که حتی روزانه نویسی که میکنیم مفید باشه.
    و ضمن این که توی یکی از جوابیه هات خوندم که " تو که وب می نویسی برای مخاطب می نویسی اینو نمی تونی کتمان کنی " . خاتون جانم ؛ فرق داره برای مخاطب نوشتن با به مخاطب هم اجازه ی شریک شدن رو دادن . به خاطر مخاطب نوشتن ؟ یه دروغه . به نظر من احدی به خاطر مخاطب نمی نویسه و درست هم نیست که بنویسه . این کاریه که آدم به خاطر خودش انجام می ده ، و به خاطر خودش باید انجام بده .

    وبلاگ نویسی هزار و یک تعریف داره . ولی چیزی که توی همه ی این تعریفا یکسانه همینه . خودمحور بودنش .
    پاسخ:
    شاید تو اینطور نباشی اما اکثریت در کنار ارضای حس درونی خودشون نسبت به نوشتن ، خونده شدن توسط مخاطب براشون الویته. اونی که برای مخاطب مینویسه و تو ذهنش اینه که اینو بگم نگم یعنی عملا همون لحظه مخاطب رو با خودش شریک کرده پس یه حقی به گردنشه. حتی اگه اینطور نباشه بازم تفاوتی نداره و مفید و هدفمند نوشتن سر جای خودش باید باشه.
  • نیمه سیب سقراطی
  • اصلا کلا فاز دوستان بلاگر عوض شده ؟ نشده ؟؟؟
    من از سال 88-89 اینجام ... نمیدونم من دیگه پیر شدم و حوصله ندارم یا وبلاگها و بلاگر تغییر روال دادن
    هر چند خودمم این روزا وقت کم میارم و نمیتونم بیام وبگردی :(
    پاسخ:
    آره یکتا موافقم که عوض شده و تو پستم گفتم،
    من با این پستت احساس پیری کردم
    پاسخ:
    نه بابا تو دیگه چرا؟ :)))
  • دختر حاجی
  • با خوندن این پست به این نتیجه رسیدم که با وجود سابقه ی سه ساله ی بلاگ نویسی باز هم نود و نه درصد مطالبم جفنگه   

    اما خب سعی می کنم بیشتر از قبل پشت پستام فکر باشه   
    مرسی بابت این تلنگر :) 
    پاسخ:
    عزیزم خود منم که این حرفا رو زدم خیلی ایراد دارم ولی خب بهتر نوشتن باعث میشه سطح کار همه بالا بره.