توام خراب کنی هم تو باشی ام معمار
پنجشنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۴، ۰۱:۰۱ ق.ظ
دوست داشتن از اون اتفاقای یهویی نیست که از آسمون صاف بیفته تو بغلت ، دوست داشتن کم کم رشد میکنه تو وجودت ، ذره ذره جون میگیره ، مثل یه بذر که حواست نبوده و اتفاقی توو باغچه افتاده و تو بدون اینکه از وجودش خبر داشته باشی باغچه رو آب بدی و مواظبش باشی ؛ بعدِ یه مدت یه جونه ی ظریف از دل خاک میزنه بیرون ، حالا دیگه از وجودش خبر داری و مواظبشی . هوا بارونی یا سرد شه نگرانشی ، باد بیاد نگرانشی ، آفتاب که بهش میخوره و میدرخشه یه لبخند پت و پهن میاد رو صورتت . دوست داشتن برای من این مدلیه. یه اتفاق غیر منتظره که طعمش ملسِ.
برگرد
که سرم را بردارم از شانهام
و بگذارم
در چارخانهی پیراھنت بخوابد ...
" عمید صادقی نسب "
- ۹۴/۰۸/۱۴