شهرِ بزرگ است تنم غم طرفی من طرفی
از هوای گرم خوشم نمیاد ولی هوای سرد رو هم دوس ندارم. گرم نگه داشتن خودم یجور معضله برام ، دوست ندارم زیاد لباس بپوشم و از اونطرف سرما برام یجورایی آزاردهنده س. شاید برای همینه که اصرار دارم بگم پاییزو دوس ندارم اما متاسفانه باید بگم این فصل اینقدر زیباس که مثل آدمی می مونه که علیرغم مقاومت در مقابلش نمیتونی عاشقش نشی! یه قابلیتی که فصلای سرد دارن اینه که باعث خوشتیپ شدن آدما میشن ، کلا لباسای این فصلا هر کسی رو میتونن خوش تیپ و جذاب جلوه بدن ، یخرده توجه و مقایسه کنین آدمای اطرافتونو به این اصل مهم پی میبرین. چند روز اخیر بارون بارید و نوشتن در مورد بارون واجب شده ، برای منم ساعتایی با قدم زدنای طولانی و خیس شدنا و عکس گرفتنا زیر بارون با دوستام ، سگ لرز کردن و اصرار به موندن زیر بارون داشت ... غروبای بارونی که هوا تاریک شده و نور چراغا تو خیسی خیابونا میدرخشه و صدای رعد و برق و بارون صحنه ی دوست داشتنیه برای من ، اینجور وقتا وقتی سوار ماشین میشم دیگه دلم نمیخواد پیاده شم و دوس دارم ترافیک ساعت ها طول بکشه شاید دلیل این حس لذت بخش اون غروب سرد و بارونی پاییزیِ چند سال قبل باشه که هیچ تاکسی و ماشینی نبود که نیگه داره و من خیس از بارون بین اونهمه آدم منتظر وایساده بودم و ماشینایی که با سرعت رد میشدن و آب بارون رو میپاشیدن به سر و صورتم، پیاده راه افتادم که یه تاکسی نیگه داشت و من با سرعت نور خودمو پرت کردم تو ماشین و گرمای بخاریش که رو پوست صورتم نشست ، شیشه ی بخار گرفته ای که با انگشتام روش نقاشی میکردم و بغض چند ساعته ای که شکست و شد اشک ، راننده ای که هیچی نگفت و ضبطشو روشن کرد و ترانه ی غمگینی که پلی شد ، اون لحظه من با هر ترانه ای که حس غم از صدای خواننده ش بباره همذات پنداری میکردم ، الانم یادم نیست اون ترانه چی بود و خواننده ش کی بود فقط یادمه گریه میکردم و توی ترافیکی که طولانی بود و آرزو میکردم تا آخر دنیا ادامه داشته باشه تا اشکای من تموم شه ، راننده هیچ مسافر دیگه ای رو سوار نکرد و کل اون یه ساعتو یه کلمه هم حرف نزد ، شاید اونم غمگین بود و بغضی داشت که نشکسته بود. نمیدونم ولی حس امنیتی که اون مدت داشتم اونقدر قوی بوده که بعد اینهمه سال هنوز یادمه ، هر چند که اونروزا و اون لحظه ناراحت بودم . همین الانشم که سوار ماشین با شیشه های بخار گرفته میشم و نور چراغ ماشینا و خیابون خیس رو میبینم دلم یه مسیر طولانی میخواد که در سکوت طی شه ، لزوما هم حس غم یا گریه ندارم اما یه آرامش خاصی داره .
+ باز بـاران گروه پالت
- ۹۴/۰۸/۰۸