باور
موضوعی که ذهنمو به خودش مشغول کرده اینروزا ، تقدس گرایی و درمقابلش شکسته شدن باورهاست. بعضی وقتا باورهامون به اصطلاح یه شبه بوجود میان و مسلما به همون سرعت هم از بین میرن ، اما قسمت اصلی ماجرا وقتیه که یه موضوعی ریشه بزنه تو وجودت ، اونوقته که کم کم کارت ساخته س. خواه ناخواه هرچی جلوتر میری ایمانت بهش بیشتر میشه و اونجاست که یه بت برای خودت میسازی ، اینوسط یه ماجرایی پیش میاد و میبینی موضوع اونچیزی نبوده که تا حالا فکر میکردی اونجاست که شروع میکنی به مقاومت ، چون نمیخوای بتی که خودت ساختی رو بزنی بشکنی. چون با شکستنش خودتم میشکنی ، یجورایی مثل شیشه ی عمرت شده. مدام در حال کلنجار رفتن با خودتی، حالا اون باور میخواد مذهبی باشه ، میخواد سیاسی باشه مثل جریان ها و طیف های سیاسی ، میخواد جریان عشقی باشه ، و یا حتی یه دوستی. مطلق گرایی آفت انسانه ، شک نکردن آفته انسانه ، وقتی چیزیو تمام و کمال قبول داشتیباید بپذیری که مرگت رسیده ، افکار و عقایدت هرگز پیشرفت نمیکنن و تو درجا میزنی. دنیات در همون حدی که هستی کوچیک می مونه ، شک زمینه ی کنکاش و جستجوِ ، بعدش دنبال سوالاتت میری و دریچه های زیادی به روت باز میشه. البته این به معنی منفی گرایی و مشکوک بودن به عالم و آدم نیست. تقدس گرایی باعث میشه یه سری باور کهنه توی فکرت جا خوش کنه و بشه دیواری بلند و محکم که با هیچ تکونی پایین نیاد. کاش یاد بگیریم وقتی جریانی رخ میده خودمون عقلمونو بیاریم وسط و دو دو تا چارتا کنیم. تعصب نماد اصلی جاهلیته ، تعصب با غیرت زمین تا آسمون فرق داره ، آدما اونقدر پیچیده ن که باید انتظار هر حرکتی رو ازشون داشت ، حتی نزدیکترین و عزیزترین افراد زندگیت.
یه پی نوشتم دارم که مخاطبای خودشو داره:
+ دوستای عزیزی که یه بت ساختین و چشم و گوش بسته طرف یه سمت ماجرا رو سفت و سخت میگیرین ، بیاین و عاقلانه هر چی دیدین و شنیدین رو کنار هم بچنین بعد نتیجه بگیرین ، بخدا درد داره آدمایی که تحصیلکردن و اهل فکرن اینقدر مقابل شنیدن حقایق وایسن . جامعه ای که من و توعه اهل قلمش اینطور باشیم هرگز پیشرفت نمیکنه و مطمئن باشیم در جا میزنه تا ابد.
- ۹۴/۰۶/۲۹